آدمی بودم تنها نه از لحاظ عاطفی. من بیشتر وقتم و با خودم سر می کردم یعنی بیشتر موقع ها تو خودم بودم کاری به کسی نداشتم چه تو خونه چه بیرون از خونه. بیشتر وقتم و تو خونه می گذروندم مگه کاری داشتم یا می رفتم سرکلاس تا از خونه می رفتم بیرون نه اینکه بگم یه آدم گوش گیر بودم نه! وقتی می رفتم بیرون آدما رو میدیدم ،که هر کس سرش تو کار خودش بود یا برعکس از سر یه چیز کوچیک دعواشون می شد من اینا رو میدیدم ترجیح می دادم که تنها باشم تا اینکه بخوام با کسی دوست باشم، نمیخوام بگم که دوست داشتن بده یا با کسی دوستی نکنیم نه. به همین منوال گذشت و گذشت تا اینکه واسه ی دانشگاه قبول شدم کارای دانشگاهو انجام دادم و شروع کردم می رقتم سر کلاس.
|
About![]()
سلام به وبلاگ من خوش آمدید عشق یک قانون زیبای دارد اونم این است که وقتی عاشق کسی میشوی تنها آرزوت دیدن عشق
Home
|